هی!سلام...
تاحالا قضاوت شدین؟محکوم به کار ناکرده؟
میبرنمون به دادگاه ذهنشون و هزار بار ازمون بازجویی میکنن و هزار بار اعداممون میکنن...
هزار بار اعدام؟هزار بار؟هزار بار زنده شدن برای اعدام دوباره؟
تازه بعدشم میگین زندگیه هرکس به خودش ربط داره؟بی انصافا...هزار بار مردیم!جای طناب های داری که بیرحمانه دور گردنمون پیچیدین همیشه درد داره و میگین زندگیش به خودش مربوطه؟میگی ولش کن و پاسش میدی به نفر بعدی؟
و این چرخه تا ابد ادامه داره...و درست زمانی متوقف میشه که(نقل قول از یک کتاب:) اون روز خورشید از سمت غرب طلوع کنه...ماه صبح بتابه...وسط تابستون برف بیاد و ماهم قطعا اون روز مردیم...
maryam Fd
- ۴ نظر
- ۲۳ بهمن ۹۶ ، ۱۳:۴۰