سلام به همگی!
خب خب خب به آخرین ماه سال نزدیک می شویم :) هورااااااااا !
اومدم یکم شرح حال بدم :)
بی مقدمه بگم که اینجا انقدررررررررررررر گرمه که ما از الان کولر میزنیم :/
(عموما اسفند نباید سرد باشه یا حداقل نسیم بیاد :/ ؟)
خونه هم که فقط مرتب شده و خونه تکونی نکردیم.چرا؟ چون کاملا بی فایدست و ممکنه هر روز طوفان خاک بیاد و خونه تکونی مساوی با خونه خاکی شود :/
(یاد این قلعه شنی های لب ساحل افتادم :/)

حالا تحوالات توی شهر چیه برای عید :/ ؟ رنگ کردن جدولا!اونم نه هر جدولیا!جدولای اتوبانایی که خیلی تردد نداره :/ (یکی بره سطل آشغالهای مرکز شهرو خالی کنه :/ )

و اما حالو هوای مردم خونگرممون ؛)
اصلا جدول و خاک و گرما چه اهمیتی داره وقتی مردممون هستن؟ما با وجود بیش از حد آلوده بودن آب!بیش از حد آلوده بودن هوا!بیش از حد گرم بودن هوا!نبودن تفریحات کافی!نبود امکانات کافی!نبود...!نبود...!مشکلات ریوی باز هم به دلیل خاک!مشکلات قلبی و عروقی باز هم به دلیل خاک!و مهمون همیشگیمون «خاک» و...
باهم شادیم!باهم ساز میزنیم و توی هوایی بی اکسیژن و پر از خاک می ایستیم و از پشت ماسک های مخصوصمون بهم لبخند میزنیم!راستی!ما میتونیم حتی از زیر ماسک هم لبخندای همو ببینیم!پس باید از خاک ممنون باشیم؟
البته اینطور که پیش میره طی سال های آینده باید به خودمون کپسول اکسیژن وصل کنیم!پس اگر اونموقه هم تونستیم لبخند همو ببینیم باید از خاک ممنون باشیم!
پس ما با تمام مشکلات بازهم بهم لبخند میزنیم!نمیدونین اینکه میبینی مردم شهرت با تمام مشکلات باز هم بهم لبخند میزنن چقدر شیرینه!اونا وقتی خیلی شادن ضرب تیمپو و نی همبون (نی انبان) هاشون رو میارن و در شلوغ ترین جای شهر شروع به نواختن میکنن!

(ضرب تیمپو)

نی انبان (نی همبون)
ازتون بخاطر این شاد بودنتون ممنونم مردم خوبم!
اینجا یه شهر کوچیکه با انسان هایی بزرگ دل که عاشق عینک ریبن هستن ؛)

(نمایی از آبادان)
اینجا آبادانه :)
آبادان برزیلتههههههههههههههههه

